برای بیان تدوین موازی ، توصیف کلی سکانس اول یک فیلم مشهور را به عنوان مثال می آوریم.
فیلم دهمین قربانی اثر الیو پتری چنین شروع می شد : اورسلا آندرس در یکی از خیابان های نیویورک تحت تعقیب یک شکارچی (جرج ونگ ) است. ناگهان پلیس ، شکارچی را نگه می دارد تا کارت مجوز قتل او را چک کند.
مردی در نمای درشت ، شروع به توضیح می کند که شکار بزرگ چیست. در آینده ای نه چندان دور شهروندان کارت های مجوز قتل را به ضمانت دولت در دوئل با مرگ به کار می برند.
فیلم به اورسلا آندرس برمی گردد که در مکان های مختلف شهر نیویورک تحت تعقیب شکارچی است. شکارچی مدام به او شلیک می کند و هربار تیرش به خطا می رود.
بار دیگر مرد ناشناس در نمای درشت نشان داده می شود که درباره ی شکار بزرگ اطلاعات بیشتری می دهد.
دوشیزه آندرس سر به سر شکارچی می گذارد تا او کماکان شلیک کند و تیرهایش تمام شود.
بار دیگر مرد ناشناس در نمای درشت ظاهر می شود و امتیازات موفقیت در ده تعقیب و گریز پی در پی را به ترتیب به عنوان شکارچی و قربانی بر می شمرد.
اورسلا آندرسن ، که تعقیب کننده اش فاصله ی کمی با او دارد ، پا روی کاپوت یک سواری می گذارد ، از روی نرده ای می پرد و به سرعت وارد باشگاه می شود.
تعقیب کننده نیز پس از مکثی وارد باشگاه می شود. او به جمع آینده گرایان می پیوندد و از میان مشوقین نشسته می گذرد.
یکی از مسئولین این مراسم ( همان مردی که قبلاً در نمای درشت مکانیزم شکار بزرگ را توضیح می داد ) ، زنی را معرفی می کند . زنی ظاهر می شود ، و در حالی که نقابی به چهره و لباس آبی پولک دوزی شده به تن دارد ، شروع به حرکت های موزون می کند.
شکارچی به تماشا می نشیند.
زن از میان تماشاگران باشگاه می گذرد.
شکارچی او را می نگرد.
در این سکانس دو نوع تدوین موازی یافت می شود . نخست ، دو موقعیت مختلف به تناوب به تماشاگران ارائه می شود :
تعقیب و گریز در خیابان های نیویورک ، و توضیح اینکه شکار بزرگ چیست.
هر خط داستانی به طور مستقل پیش می رود و با ظهور مجدد ، اطلاعات بیشتری عرضه می کند. در نماهای خارجی تعقیب و گریز (خط داستانی اول ) متوجه می شویم که چیز عجیب و غریبی در جریان است. آن گاه می بینیم که چگونه قربانی ، شکارچی را از روی اختیار ( به اجبار ) کنترل می کند . بعد می بینیم که چگونه این شکارچی را به مکانی از پیش تعیین شده می کشاند ( بندهای ۱،۳،۵،۷ ) . نماهای درشت مسئول مراسم باشگاه (خط داستانی دوم ) توضیح می دهد که شکار بزرگ چیست ، برگزاری آن چگونه است ، و امتیازات نجات در ده تعقیب و گریز متوالی کدام است (بندهای ۲،۴،۶). دوم ، دو موقعیت مرتبط در مکانی واحد به تناوب در پی هم می آیند :
زن و شکارچی.
در باشگاه ، الگوی تدوین موازی فیلم تغییر می کند و بر رابطه ی بین زن ( چنانچه در بندهای ۹ و ۱۱ آمده ) ، که در واقع همان قربانی در لباس مبدل است و شکارچی گیج ( که در بندهای ۸،۱۰ و ۱۲ نشان داده شد ) ، تمرکز می یابد.
ارتباط دادن دو خط داستانی یا دو شخصیت یا دو واقعه ی مختلف یا چند خط داستانی ، چند شخصیت و چند واقعه ، به عهده ی تدوین موازی است. درباره ی این نوع تدوین می توان چنین گفت :
خط سیر کنش های متقابل ، در فضایی واحد و نزدیک به هم هستند.
خط سیر کنش های متقابل ، دور از هم و در مکان های مختلفی قرار دارند و فقط انگیزه ی مشترکی آنها را به هم ربط می دهد.
برای تدوین موازی نوع اول ، برخورد شکارچی و زن را می توان مثال زد. گفتگوی دو نفره – که هر شخصی به طور جداگانه مشاهده می شود – در همین مقوله جای می گیرد.
تعقیب و گریز در خیابان های نیویورک که با توضیح مسئول برگزاری مراسم تداخل می یابد ، تدوین موازی نوع دوم به شمار می آید. رابطه ی آنها می تواند فوراً آشکار شود ( مثل دو رقیب مسابقه ی اتومبیلرانی که به سوی هدف مشترکی حرکت می کنند ) یا تا انتها به تاخیر افتد. مثل نمونه مذکور که هویت سخنگو ( مسئول برگزاری مراسم ) از همان ابتدا با ظرافت از تماشاگر مخفی می ماند. این شخص حلقه ی پیوند دهنده ی دو خط سیر داستان است.
پیوند متقابل دو خط سیر داستانی در قالب الگوی تدوین موازی ، وابستگی دو جانبه ای به آنها می بخشد ، زیرا تماشاگر معمولی به این که از این تلفیق چنین نتیجه ای بگیرد ، شرطی شده است.
با این روش می توان اعمال قابل قیاس را بر پرده نشان داد. فیلم مستند گرایش به ایجاد رابطه ی تصویری با تدوین آگاهانه ی چند واقعه در قالب الگوهای موازی دارد. به عنوان مثال چند ورزشکار خود را برای مسابقه در رشته های گوناگون ورزشی آماده می کنند ، مسابقه آغاز می شود و برخی از شرکت کنندگان می بازند . با مشاهده ی ورزشکاران در سه مرحله ی مختلف و دیدن متوالی آنها در هر مرحله ، رابطه ی فضایی – زمانی خاصی که مختص سینماست ، حاصل می شود.